রাজি করানো قانع کردن، برای متقاعد کردن، متقاعد کردن ادامه... قانِع کَردَن، بَرایِ مُتِقاعِد کَردَن، مُتِقاعِد کَردَن دیکشنری بنگالی به فارسی